سرمقاله
ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

ایران ۱۴۰۰، کمی تا قسمتی ابری!

مهدی آیتی / نماینده مجلس ششم
یادداشت
اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

اتحاد شوم دلواپسان و براندازان!

علی شاملو / روزنامه‌نگار
به خودمان باختیم!

به خودمان باختیم!

محمد فتحی‌زاد / روزنامه‌نگار
«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

«آیت ماندگار» رسانه‌ای همراه با زمان

مهدی آیتی / نماینده ادوار مجلس
گزارش
فايده باوری چيست؟

فايده باوری چيست؟

گروه فرهنگ و اندیشه
چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

چرا رویای 92 بدل به کابوس 99 شد؟

امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
همدستی ترامپ و کرونا!

همدستی ترامپ و کرونا!

جهانگیر مصلی / خبرنگار
کد خبر: ۴۰۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۳ - ۰۶ دی ۱۳۹۵ - 26 December 2016
امیرحسین امیرفیض / روزنامه‌نگار
اصلاح‌طلبی در لغت به معنی باور به امکان تغییر ساختارهای سیاسی و نظام اقتصادی بنیادی یک جامعه از طریق تغییر تدریجی از درون نهادهای موجود است. این فرضیهٔ دگرگونی اجتماعی در مخالفت با ایدئولوژی‌هایی است که مردم را دعوت به انقلاب می‌کنند مثل سوسیالیسم که معتقد است نوعی انقلاب برای وقوع تغییرات ساختاری بنیادی لازم است ایجاد شد.
اصلاح‌طلبی را باید از اصلاحات پراگماتیک متمایز کرد: اصلاح‌طلبی این فرض است که انباشت اصلاحات می‌تواند منجر به ظهور یک نظام اقتصادی اجتماعی کاملاً متفاوت از اشکال امروزی سرمایه‌داری و ایدئولوژیکی و حتی دموکراسی شود، درحالی‌که اصلاحات پراگماتیک تلاش‌هایی برای حفظ وضع موجود در برابر تغییرات بنیادی و ساختاری را نمایندگی می‌کند.
اما اگر بخواهیم به تاریخچه اصلاحات و اصلاح‌طلبی بپردازیم، اصلاح‌طلبی سوسیالیستی یا سوسیالیسم برای اولین بار توسط ادوارد برنشتاین که یک سوسیال‌دموکرات بود، مطرح شد. اصلاح‌طلبی بلافاصله مورد هجمه سوسیالیست‌های انقلابی قرار گرفت. رزا لوگزومبورگ به‌عنوان یکی از رهبران این جریان ضد اصلاح‌طلبی، در مقاله‌ای تحت عنوان اصلاح یا انقلاب؟» که در سال ۱۹۰۰ میلادی منتشر کرد، سوسیالیسم تکاملی برنشتاین را محکوم کرد. زمانی که رزالوکزامبورگ در انقلاب آلمان درگذشت، اصلاح‌طلب‌ها خیلی زود توانستند خود را بازیابند و با احزاب کمونیست و بلشویک‌ها در حمایت از پرولتاریا (پرولتاریا طبقه است از جامعه که هزینه زندگانی خود را منحصراً از فروش نیروی کار خود به دست می‌آورد نه از منافع یک سرمایه، یعنی آن طبقه که خوشی و درد، زندگی و مرگ و تمامی افراد آن مربوط می‌باشد به وجود کار، پرولتاریا «مولد ارزش» به شمار می‌رود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمی‌برد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمی‌شمرد. مارکس و انگلس پرولتاریا را تنها به معنای کارگران تهیدست صنعتی بکار می‌بردند، ولی در جریان انقلاب روسیه و به‌ویژه انقلاب چین که تکیه‌گاه عمدهٔ آن دهقانان بی زمین و تهیدست بود، مفهوم «پرولتاریای دهقانی» به‌عنوان نیروی متحد «پرولتاری صنعتی» پدید آمد و جنبش‌های انقلابی در جهان سوم، با نبود پرولتاریای صنعتی، تکیه‌گاه اصلی خود را «پرولتاریای دهقانی» قرار دادند.) رقابت کنند.
پس از پیروزی بلشویک‌ها در سال ۱۹۱۷ در جنگ داخلی روسیه تزاری و تثبیت قدرت در اتحادیه جماهیر شوروی، بلشویک‌ها کمپینی علیه جنبش اصلاح‌طلبان تشکیل دادند و حتی اصلاح‌طلبان را «فاشیست‌های اجتماعی» خواندند.
بنا بر کتاب «خداست که شکست‌خورده» نوشته آرتور کوئستلر که از تشکیل‌دهندگان و اعضای سابق حزب کمونیست آلمان بود و حزبش بزرگ‌ترین حزب کمونیست در اروپای غربی بود، با شوروی همراه شد و اعلام کرد حزب سوسیال‌دموکرات آلمان فاشیست هستند و بزرگ‌ترین دشمن آلمان همین فاشیست‌های اجتماعی‌اند.
برخی از احزاب سوسیال‌دموکرات، مثل حزب کانادایی «NDP» یا احزاب سوسیال‌دموکرات آلمان هنوز هم اصلاح‌طلب خوانده می‌شوند.
اصلاح‌طلبی هم همچون دیگر مکاتب شیوه‌های فکری و فلسفی دارای ایدئولوژی فکری است. اصلاح‌طلبی که ترجمه آن در انگلیسی Reformist می‌باشد، مکتبی است که در آن از طریق نهادهای اجتماعی تغییراتی تدریجی و زیربنایی در ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به شکلی که سود و منفعتی برای کشور و مردم آن جامعه داشته باشد گفته می‌شود.
اصلاح‌طلبی در ایران مفهومی متفاوت با آنچه در بالا گفته شد دارد. اصلاح‌طلبی در ایران با شاخه محافظه‌کاری پیوند نزدیکی دارد و اگر بخواهیم چارچوب مفهوم ایرانی اصلاحات را با مفهوم تاریخی آن مقایسه کنیم باید آن را نو محافظه‌کاری بخوانیم. اصلاح‌طلبی ایرانی در اغلب مواقع در پی تغییراتی تدریجی است ولی تفاوت آن با مفهوم اصلاح‌طلبی که سوسیال‌دموکرات‌ها در ابتدا پایه نهادند در آن است که اصلاح‌طلبی ایرانی اساساً درگیر تغییرات بنیادی و تغییر اساس و شیوه حکومت نمی‌شود و تغییرات تدریجی فرهنگی را به تغییرات تدریجی اقتصادی و سیاسی اولویت می‌دهد. اثبات این مدعا، سابقه ایست که تاریخ از اصلاح‌طلبی در ایران ارائه می‌کند. اصلاح‌طلبی یک حزب سیاسی نیست؛ یک جریان فکری است که بعد از جنگ‌های ایران و روس و شکست ایران، آغازشده و تا امروز ادامه دارد. (توسعه سیاسی، اقتصادی و امنیت، رئیس دولت اصلاحات. ۱۱۳ جلد ۱)
تلاش‌هایی که از زمان شاه‌عباس اول (۱۵۸۷–۱۶۲۹ میلادی) انجام یافت و توسط او اصلاح‌طلبی خوانده شد، پیگیری تغییراتی بود که وضع موجود را تثبیت می‌کرد و این اولین خواسته محافظه‌کاران بود. این تغییرات تدریجی گرچه جنبه رشد و توسعه داشتند ولی به‌هیچ‌وجه بنیادی نبودند. از دیگر نمونه‌های دیگر اصلاح‌طلبی در ایران، همچون عباس میرزا و میرزا تقی‌خان امیرکبیر نیز چیزی جز اصلاحات غیر بنیادی و فرهنگی محور و تدریجی نمی‌توان یافت.
حتی و حتی اگر رضاشاه دیکتاتور را اصلاح‌طلب بنامیم ازاین‌رو که در زمان وی تغییرات بسیار در کشور شکل گرفت، او نیز درنهایت اصلاح‌طلبی متفاوتی را از خود با نظر برنشتاین به نمایش گذارد. به نظر می‌رسد این اصلاح‌طلبی ریشه در فرهنگ خودمحوری شرقی داشته باشد.
در کتاب موانع توسعه سیاسی در ایران نوشته حسین بشیریه به‌طور مشروح در مورد شکست اصلاح‌طلبی بحث شده است. این ریشه‌های فرهنگی ساختار مفهومی جدیدی برای اصلاح‌طلبی در ایران ساخته است.
در ایران شاید تنها کسی که با اندیشه‌های اصلاح‌طلبی اصیل آشنا بود و تلاش‌هایش تا حد زیادی در راستای تغییرات تدریجی و بنیادی پیش رفت، دکتر محمد مصدق بود. البته بسیاری از تحلیلگران مصدق را محافظه‌کار می‌دانند بااین‌وجود درواقع مصدق که در بستر تحولات انقلاب مشروطه رشد کرده بود و از تبعات چنین انقلاب‌هایی آگاه بود به سوسیال‌دموکرات‌ها گرایش پیداکرده بود.
بارها در مضرات انقلاب و شکستن ناگهانی ساختارها سخن گفته بود و شاید بتوان گفت مصدق اولین کسی بود که مفهوم اصلاح‌طلبی را در ایران به شکل مدرن و برنشتاینی آن بنیان گذاشت. در کتاب خاطرات دکتر فاطمی، وزیر امور خارجه کابینه مصدق، به‌دفعات از مصدق نقل‌شده بود که مشی من اصلاح‌طلبی است.
اما با این‌ وجود گرایش او به اندیشه‌های سوسیال‌دموکرات‌ها و همچنین وقوع جنگ سرد میان دو قطب ایدئولوژی باعث شد اصلاح‌طلبی با دخالت دول غربی و نیز تحریکات شوروی ناکام بماند و در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این گرایش به‌کلی توسط محافظه‌کاران حذف شود.
پس‌ازآن دوباره مفهوم اصلاح‌طلبی در اوایل دهه ۴۰ شمسی توسط محمدرضا پهلوی مطرح شد. او نیز همچون پدرش نتوانست تغییر عمده‌ای در ساختارهای سیاسی و اجتماعی ایران ایجاد کند. تغییرات فرهنگی و اقتصادی هم آن‌قدر نبود که بتوان گفت ساختارهای بنیادی آن تغییر کرده است؛ بنابراین شاه که اصلاحات را ناکام یافته دید، تصمیم می‌گیرد این ساختارها را با برنامه‌ای به نام انقلاب سفید یا انقلاب شاه و ملت پی بگیرد که آن‌ها هم چندان موفقیت‌آمیز و رضایت‌بخش و اساسی نبود زیرا محمدرضا شاه اولین اصل یعنی قانون اساسی کشور سلطنت مشروطه را رعایت نمی‌کرد و روش وی همچون پدرش دیکتاتور گونه و سیاست داخلی بر مبنای خفقان بود.
همایون امینی پسر علی امینی در بخشی از کتاب «بر بال بحران» بخشی از این تلاش برای اصلاح را نشان می‌دهد و اصلاح‌طلبی را در ایران نوعی نو محافظه‌کاری می‌خواند.
اصلاح‌طلبی در ایران پس‌ازآن اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ مفهوم دیگری یافت. در اولین دولت انقلاب و پس دولت انتقالی مهندس مهدی بازرگان، در انتخاباتی آزاد ابوالحسن بنی‌صدر به ریاست جمهوری رسید. وی که در فرانسه اقتصاد خوانده بود، مدعی اصلاحاتی بنیادی چون دوباره‌سازی مراکز قدرت، از دور خارج کردن تدریجی سپاه پاسداران، دادگاه‌های انقلاب و کمیته‌ها و ادغام آن‌ها در سایر سازمان‌های دولتی، کاستن نفوذ روحانیون و همچنین ایجاد طرحی برای بهسازی و توسعه اقتصادی کشور بود. بسیاری بر این باور بودند که بنی‌صدر به‌واسطه تحصیل در فرانسه دارای گرایش‌های سوسیال‌دموکرات بود.
پس از سرنگونی بنی‌صدر، محافظه‌کاران و تکنوکرات های ایرانی حکومت را در دست گرفتند. [فن‌سالاری یا تکنوکراسی در اصطلاح به حکومت تکنیک اطلاق شده است که در آن نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باید به‌وسیلهٔ صاحبان فن اداره شود. به دیگر سخن فن‌سالاری به مفهوم هواداری از رهبری ارباب فن است که بر ماشینیسم و دانش فنی و مهارت‌های فناورانه تکیه دارد و همان‌ها یعنی مهندسان، دانشمندان و تکنو کرات‌ها باید فعالیت‌های اقتصادی و سیاسی را رهبری کنند.]  در این دوره حاکمیت به دو بخش تقسیم‌شده بود. گروه محافظه‌کارتر و گروه اصلاح‌طلبان.
چپ‌ها کسانی بودند که قبل از انقلاب اسلامی به گروه‌هایی چون سازمان مجاهدین خلق یا سازمان فدائیان خلق نزدیک بودند و پس‌ازآن به علت اختلافات درونی منشعب شدند و سازمان‌های جدیدی یافتند برای مثال سازمان مجاهدین اسلامی با اندیشه‌های آشکار سوسیالیستی در اقتصاد و به علت تأکیدشان بر حکومت اسلامی از سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین جدا شدند. در این میان در میان روحانیت هم اندیشه‌های نو اصلاح‌طلبی هرچند کمرنگ‌تر از دیگر گروهای مشهور به چپ طرفدارانی یافت. مجمع روحانیون مبارز نمونه‌ای از این گروه‌ها بودند که حامیان چپ‌ها در میان روحانیون به‌حساب می‌آمدند (مجمع روحانیون مبارز)؛ اما در سال ۱۳۷۶ ه. ش یا ۱۹۹۸ م در انتخابات ریاست جمهوری، رئیس دولت اصلاحات با شعار رسمی اصلاحات سیاسی، با اکثریتی قاطع بر سرکار آمد. دولت اصلاحات در پی آن بود که جامعه مدنی در ایران را شکل دهد و فضای مشارکتی سیاسی در ایران حاکم شود. آزادی بیشتر مطبوعات، اصلاح نظام‌نامه تحصیلات تکمیلی، شکل‌دهی نهادهای مدنی همچون شوراهای اسلامی زمینه را برای تغییر تدریجی مساعدتر کرده بود. تجمعات اعتراضی دانشجویان در سال ۷۸ و وقوع قتل‌های سازمان‌یافته و زنجیره‌ای، ترور سعید حجاریان، غائله کنفرانس میکونوس که بخشی توسط گروه‌های فشار و سرخود ازجمله بحران‌هایی بود که دولت اصلاحات به گفته خودشان هرچند روز یک‌بار با آن دست‌به‌گریبان بود؛ اما اوج قدرت دولت اصلاحات به دست آوردن اکثر کرسی‌های مجلس نمایندگان در دوره ششم انتخابات مجلس شورای اسلامی بود. بااین‌وجود به علت نفوذ سنت و محافظه‌کاری در بخش عمده‌ای از دولت اصلاحات و اکثریت مردم ایران و همچنین خروج اصلاح‌طلبان تندرو از مدار اصلاح‌طلبی و رو آوردن به خشونت، تئوری‌های پوچ و بی‌حاصل انقلاب و براندازی، اصلاحات نتوانست تغییرات ساختاری در حکومت ایجاد کند و صرفاً تغییراتی غیر ساختاری در حوزه فرهنگ و جامعه مدنی شکل گرفت.
باروی کار آمدن دولت یار دهم، به ریاست حسن روحانی که موردحمایت اصلاح‌طلبان نیز بود، جنبش اصلاح‌طلبی ایران وارد مرحلهٔ جدیدی از حیات سیاسی خود شد و تعداد زیادی از اصلاح‌طلبان به دولت و عرصه سیاسی کشور بازگشتند.
امروزه برای اصلاح‌طلبی و نیز اصول‌گرایی تبیین معرفت‌شناختی وجود دارد. به این معنا که این اعتقاد وجود دارد که دو دستگاه شناختی، موجب این دو رویکرد در حوزه‌های مختلف می‌شود. رویکرد متن گروی و نص گرایی معمولاً به اصولگرایی منجر می‌شود و اما رویکردی که به تحولات علوم بیشتر اهمیت می‌دهد، به اصلاح‌طلبی روی می‌آورد. تحولات و پرسش‌هایی که از تحمل متن خارج می‌افتد انگیزه‌ای معرفتی یا اجتماعی برای اصلاحات معرفتی، رفتاری و بازتعریف کردن جهان پیرامون می‌شود.
ازنظر شهید مطهری، اصلاح‌طلبی یک روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به‌حکم اینکه مسلمان است خواه‌ناخواه اصلاح‌طلب و لااقل طرفدار اصلاح‌طلبی است؛ زیرا اصلاح‌طلبی هم به‌عنوان یکشان پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امربه‌معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. (جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، مؤلف. دکتر آیت‌الله مظفری، صفحهٔ ۳۷، سال ۸۸)
ادامه دارد...

شماره 25 دوهفته نامه آیت ماندگار
نظرشما
نام:
ایمیل:
* نظر:
شعرخوانی
کارتون
بدون شرح!

بدون شرح!

معمر اولچای
آخرین اخبار
پربازدیدترین ها