بالاخره پس از برگزاری مرحله دوم از انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی کشورمان، تکلیف صندلیهای خالی مانده از مرحله اول این دوره از انتخابات هم مشخص شد و خردادماه آینده قرار است برای نخستین بار ۲۱۷ نماینده تازهوارد مجلس دهم بر روی صندلیهای سبزرنگ ساختمان هرمی شکل میدان بهارستان سوگند نمایندگی خورده و کارشان را آغاز نمایند. مجلسی که گفته میشود با توجه به آمار و ارقام مشخصشده با بازگشت رؤیایی اصلاحطلبان و شکست سنگین اصولگرایان و افزایش چشمگیر نمایندگانی که خود را «مستقل» نامیدهاند مواجه شده است.
اما سؤالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا پس از گذشت نُه دوره برگزاری انتخابات تعداد نمایندگان مستقل در مجلس افزایشیافته است؟ بهطوریکه گفته میشود تعداد این نمایندگان از ۵۰ تا ۸۰ نفر، یعنی چیزی حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد از کل مجلس را قرار است تشکیل دهند؛ یعنی درواقع این آمار نشاندهنده این موضوع است که علیرغم همهٔ تبلیغات رسانهای دو جناح مشخص در کشور، بهطور میانگین یکچهارم مردم به هیچکدام از نامزدهای دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا رأی نداده است و این یعنی که دوقطبیهایی نظیر چپ و راست، اصولگرا و اصلاحطلب، بخشی از کارآمدیهای خود را در عرصههای اجتماعی (هرچند کم و محدود) ازدستدادهاند و این نقیصه جز با آسیبشناسی، نقد درونگفتمانی و توجه جدی به مطالبات مردمترمیم نخواهد شد. جدا شدن دو طیف بزرگ سیاسی از بخشی از بدنه جامعه باعث شده که بخشی از همین مردم به سراغ نمایندگانی بروند که پیشوند «کاندیدای مستقل» را با خود یدک میکشیدند.
هرچند خود این کلمه «مستقل» در جامعه سیاسی کشورمان همواره با ابهامات فراوانی روبرو بوده است اما بااینحال این نمایندگان بهاصطلاح منتخب و مستقل مجلس آینده را باید ضلع سوم یا جریان سومِ! هرم بهارستان نامید که میتوانند نقش قابلتوجه ای را ایفا کنند.
مستقل بودن برای شخص موردنظر مزایایی را هم به دنبال دارد. ازجمله اینکه هنگامیکه نماینده منتخب بیهیچ برنامه و قاعدهای وارد مجلس میشود دیگر نیازی هم به پاسخگویی ندیده و هر بار به سازی یکی از همکاران وابسته به یک گروه سیاسی مشخص میرقصد. بهطور مشخص، نمونه اینگونه رفتارها را میتوان در مجلس گذشته و همین انتخاباتی که پشت سر گذاشتیم مشاهده کرد.
مقام نمایندگی، مشارکتی است نه شخصی و مستقل؛ یعنی اینکه نمایندگان باید بهصورت مشترک در تصمیمگیریهای مجلس شرکت کنند و مصوبات بارأی اکثریت به تصویب برسد که همین موضوع، ضرورت درک عمیق از واقعیتهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی موجود توسط نمایندگان مجلس، برخورداری از فرهنگ قانون مداری و اشراف بر قانون اساسی و قوانین و مقررات موردنیاز را بهعنوان حداقل آگاهی که یک نماینده باید داشته باشد را ایجاب میکند؛ که به نظر میرسد برخی از نامزدهایی که بهعنوان مستقل در هر دور از انتخابات شرکت میکنند از این دانش و آگاهی بهقدر کافی برخوردار نبوده و ترجیح میدهند به هیچکدام از گرایشهای سیاسی تعلق نداشته باشند.
اما بااینحال در ترکیببندی نیروهای سیاسی جامعه از همه واژگان مهمتر، واژه مستقل است که باوجود کاربرد فراگیر آن، هنوز نمیتوان تعریف مشخصی از آن را در مناسبات سیاسی بکار گرفت.
چراکه ازلحاظ کمی، تمامی دویست و نود منتخب مردم دارای اهمیت هستند و حتی وزن عددی یک نماینده را نمیتوان نادیده گرفت؛ که گاهی اوقات همین مستقل عمل کردن به معنی تکروی کردن میتواند به ضرر ملت تمام شود. کما اینکه در مجلس نهم بارها شاهد این اتفاق بودهایم.
شاید اگر پیشازاین و در جامعه سیاسی کشور جناحهای سیاسی پس از روی کار آمدن و به دست گرفتن قدرت سعی در حذف یکدیگر برنمیآمدند در مجلس دهم شاهد افزایش نمایندگان مستقل نمیشدیم و این افراد هم با شناسنامه حزبی خود میتوانستند با همفکری طیف موردنظر خود نتایج قابل قبولی را برای مردم رقم بزنند.
شماره 12 دوهفته نامه آیت ماندگار